جدول جو
جدول جو

معنی لغاز گفتن - جستجوی لغت در جدول جو

لغاز گفتن
(سِکْ کَ / کِ شُ دَ)
در تداول عامه، برنگ سبز طلایی. برنگ بنفش طلایی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
لغاز گفتن
لغاز خواندن
تصویری از لغاز گفتن
تصویر لغاز گفتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راز گفتن
تصویر راز گفتن
با کسی سخن پوشیده گفتن، فاش کردن سر، رازی را به کسی سپردن، بیخ گوشی صحبت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باز گفتن
تصویر باز گفتن
گفتن، دوباره گفتن، مطلبی را تکرار کردن
فرهنگ فارسی عمید
(تَ مَ دَ)
سخن با کسی پوشیده گفتن. سرّی بکسی سپردن:
نگوید باخرد با بی خرد راز
بگنجشکان نشاید طعمه باز.
ناصرخسرو.
لاله زاری خوش شکفته پیش برگ یاسمین
چون دهان بسّدین در گوش سیمین گفته راز.
منوچهری.
، نجوی کردن. بیخ گوشی حرف زدن:
پس اندر گه راز گفتن نهان
زنم بر برش دشنه ای ناگهان.
(گرشاسب نامه).
با قوی گو اگر بگویی راز
چونکه باشد قوی ضعیف آواز.
سنائی.
- با خاک راز گفتن کسی، سجود کردن. روی بر خاک نهادن. نماز بردن:
نخست آفرین کرد وبردش نماز
زمانی همی گفت با خاک راز.
فردوسی.
- راز بازگفتن، افشا کردن سر:
گفت این راز را نگویی باز
گفت من کی شنیده ام ز تو راز.
سنایی.
تکش با غلامان یکی راز گفت
که اینرا نباید به کس بازگفت.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا
(سَ کُ کَ دَ)
حرف مفت زدن. بیهوده گفتن. سخن نسنجیده گفتن. جفنگ گفتن
لغت نامه دهخدا
لغاز خواندن بنگرید به لغاز خواندن لغاز خواندن: خانم بزرگ که باطاق برمیگشت نفهمید که هوویش باو لغز میگفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باز گفتن
تصویر باز گفتن
تکرار کردن سخنی مجددا گفتن، بیان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لغو گفتن
تصویر لغو گفتن
بیهوده گفتن سخن باطل گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لغو گفتن
تصویر لغو گفتن
((~. گُ تَ))
بیهوده گفتن، سخن باطل گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باز گفتن
تصویر باز گفتن
تعریف کردن، نقل کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
بیان کردن، تکرار کردن، دوباره گفتن، واگفتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد